نظام سياسي اهل سنّت

 

 

     به هر حال، آنچه كه ما در اين مقاله به دنبال آن هستيم بررسي نظام سياسي اهل سنت و به عبارت ديگر بررسي نظام خلافت قديم است كه از سال 11تا665 هجري قمري به تدريج شكل گرفته و تكامل يافت . نظريه خلافت كه به عنوان رقيب نظريه امامت از سوي اهل سنت مطرح شد، پس از رحلت پيامبر گرامي اسلام(ص) دنبال شد و طي چندين قرن به اشكال مختلف، عرصه جامعه ي  اسلامي را در بر گرفت و به عنوان نمونه اي آرماني نظام اسلامي، در نزد اهل سنت مطرح شد. مادر اين مقاله در پي رد و يا اثبات آن نيستيم و همچنين در صدد مقايسه آن با نظام امامت شيعي هم نيستيم، بلكه ما فقط به دنبال بررسي نظام خلاقت قديم،به آن صورت كه بوده وانجام گرفته، هستيم كه، از سوي دانشمندان اهل سنّت مطرح شده است.

تعريف خلافت:

     تعاريف متعددي از خلافت شده است، به عنوان نمونه به چند مورد از آنان اشاره مي شود. چنانچه خود لفظ خليفه در زبان عربي تعريف شده به معني« كسي است كه جانشين شخص پيش از خود مي شود، جمع آن خلايف و خلفأ است و به معناي امير و سلطان اعظم مي آيد1». بنابر اين خلافت عبارت است از:«فرمانروايي و سلطنت و جانشيني از كسي كه رفته است»2.

بعضي از انديشمندان اهل سنت ، خلافت را در اصطلاح اين گونه تعريف كرده اند:«رياست عالم در امور دين ودنيا به نيابت از پيامبر»3.بعضي ديگر گفته اند:«جانشيني پيامبر (ص) در حراست ديني و سياست دنيا»4.

 الگوي تعيين خليفه:

     از زمان شكل گيري نظام خلافت بعد از حادثة سقيفه تا زمان سقوط خلافت عباسي و برچيده شدن نظام خلافت، خلفا از طروق وراه هاي گوناگوني  به خلافت رسيده و زمام امور مسلمين را به دست گرفته اند. اين امر باعث گرديد كه فقها و انديشمندان اهل سنت در مقام عمل انجام شده قرار گيرند و درجهت توجيه آن شيوه ها و الگو هاي گوناگون براي تعيين و انتخاب خليقه تلاش نمايند. در واقع درنظام سياسي اهل سنت، نظريه پردازي بعد از عمل صورت گرفته است و لذا سعي شده كه همواره آنرا ازجهات مختلف توجيه كنند.

 به هر صورت ما در اينجا به آن الگوها به طور اجمال اشاره مي كنيم.

1.   الگوي اهل حل وعقد:

     انتخاب ابوبكر از سوي تعدادي از صحابه و بيعت آنان باوي به پيدايش اولين نظريه يعني  اهل حل و عقد، از نظريات چند گانه در باب انتخاب خليفه منجر شد5.

     اهل حل وعقد در نظام سياسي اهل سنت چونان مجلس شوراي امروزي در بعضي كشور ها، وظيفة تعيين و انتخاب خليفه را بر عهده داشته است6. در مورد تعداد اعضاي اهل حل و عقد بحث ها و گفتگو هاي زيادي در ميان علماي اهل سنت صورت گرفته است. آن ها بدون اينكه بر سر تعداد اعضاي اهل حل و عقد به اجماعي دست يابند هركدام نظريات خويش را بيان كرده است.

     ابوالحسن اشعري در اين زمينه مي گويد: «ارباب و صاحبان فرق اسلامي در تعداد نفراتي كه با بيعت آنها امامت(خلافت)منعقد مي شود اختلاف كرده اند. برخي گفته اند، با بيعت يك مرد عالم و عارف و پارسا منعقد مي شود. بعضي گفته اند با بيعت كمتراز دو مرد منعقد نمي شود  و برخي ديگر گفته اند با بيعت كمتر از چهار نفر مرد منعقد نشود و دستة چهارم گفته اند كه با بيعت پنج مرد منعقد شود ودستة پنجم گفته اند كه امامت با بيعت گروهي منعقد شود كه تباني آنها بر كذب و از ظن و تهمت دور باشند. ابوبكر اصم گفته است كه امامت (خلافت) بجز با اجماع مسلمانان منعقد نگردد.7.

2.   الگوي استخلاف :

      به عقيده اهل سنت ، انعقاد خلافت همچنان كه با انتخاب اهل حل و عقد صحيح است ، با تفويض امر خلافت  از جانب خليفه پيشين نيز صحيح خواهد بود. زيرا به اعتقاد اهل سنت خليفه كه يكي از آگاه ترين افراد مجموعة اهل حل و عقد  است، هرگاه كسي را به خلافت نصب كند، خلافتش شروع خواهد بود8. اساس اين نظريه را انتخاب خليفه دوم ( عمر) از سوي خليفه اول( ابوبكر)تشكيل ميدهد . براساس اين نظريه خليفه در مقام مسئول جامعه اسلامي صلاحيت انتخاب فرد بعدي را براي هدايت و رهبري جامعه دارد9.

      بنابراين طبق اين الگو خليفه موجود،كسي ديگر را براي قدرت در دورة بعد از خود معرفي مي كند و مردم نيز با او بيعت مي كنند10.

 ۳- الگوي شورا :

     در اين الگو شورايي معين مي شود و خليفة آينده بايد از سوي همين شورا و از ميان اعضاي شوراي منتخب خليفه تعيين شود11. نظريه شورا  به لحاظ تاريخي به انتخاب شش نفر از صحابي و بزرگان صدر اسلام از سوي عمر(خليفه دوم) براي انخاب خليفه بعدي بر ميگردد12. درواقع اين نظريه هم از ابتكارات عمر بود ، براي تعيين عثمان به جانشيني خويش.

1.   الگوي استيلاء يا زور و غلبه: 

      زور و غلبه يا استيلا ، يكي ديگر از راه هاي انعقاد خلافت در انديشه اهل سنت است از نظر تاريخي اين نظريه به دوران امويان و به طور مشخص معاويه بر ميگردد13.          همچنين پيدايش نهاد سلطنت و امارت هاي مستقل از خلافت، در زمان خلفاي اموي و عباسي، در گوشه وكنار سرزمين اسلامي كه اغلباً با زور و غلبه به وجود ميآمدند، علما و فقهاي اهل سنت را بر آن داشت كه تا با مطرح كردن اين نظريه ، استيلاي امرا و سلاطين را پوشش دهند. فضل الله ابن روز بهان خنجي يكي از علماء اهل سنّت ميگويد: «طريق چهارم از اسباب انعقاد پادشاهي و امامت(خلافت) ، استيلا و شوكت است.» و درتوضيح آن ميگويد: «علما گفته اند كه چون امام وفات كند و شخصي متصدي امامت گردد ، بي بيعتي و بي آنكه كسي اورا خليفه ساخته باشد ،و مردمان را قهر كند و به شوكت و لشكر، امامت  او منعقد مي گردد... حتي اگر عادل و يا عالم هم نباشد»14.

وراثت:  در اين جا بد نيست ، به مسألة وراثت نيز اشاره كنيم كه ،يك شيوه رايج  در نظام هاي سياسي حاكم بر جامعه ي اسلامي بوده است. با مراجعه به تاريخ اسلام ، معاويه ابن ابي سفيان پايه گذار اين نوع حكومت بوده است كه به منظور حفظ قدرت در خاندان اموي فرزندش ،يزيد رابه ولايت عهدي وجانشيني منصوب نمودوازمردم براي زمام داري يزيد بعد از خودش بيعت گرفت. به اعتقاد پژوهشگران، ساخت دولت اموي مولود پيوندي است كه ميان سنت سياسي عرب از يك سو، و تجربه حكومتي ايران و روم از سوي ديگر ايجاد شد و از درون آن خلافت وراثتي امويان ظاهر گرديد. هرچند اين تحول از نخستين روز هاي توسعة خلافت اسلامي آغاز شده بود، اما ثباب مؤثر آن را به تلاش و تدبير هاي معاويه بنيان گذار حكومت اموي نسبت داده اند 15. اما در ارتباط بامشروعيت اين نوع حكومت نظريات فقهاي اهل سنت مختلف است كه ماورودي آن را  اين گونه دسته بندي كرده است :

    1. بيعت با فرزند يا پدر مستقر مجاز نيست ،مگر اينكه اهل اختيار در باب او مشورت كنند و شخص مورد نظر را صالح تشخيص دهند. اين نظريه در حاليكه وراثت را مي پذيرد بنا را بر احتياط و شرايط مي گذارد.

2.بيعت خليفه با فرزند يا پدر به عنوان جانشين مقبول است . اين نظريه با اين توجيه كه امر خليفه به دليل حاكم بودن ، نافذ است ، پس انتخاب فرزند در وهله اول همچون حكم حكومتي است، نتيجه ميگيرد كه حكم منصب بر نسب ارجعيت دارد؛

3. بيعت خليفه با پدر پذيرفتني است ولي با فرزند خير.

      با وجود اين اختلاف در باب فرد متعين وراثت ، شايد بتوان نظر خنجي را شرح غالب نظريه وراثت دانست، وي باتأكيد بر اينكه «مراد در امر امامت(خلافت) حفظ حوزة اسلام است». بنابراين هركسي راكه بتواند به چنين مهمي اقدام نمايد به حكمراني مجاز مي شناسد. هرچند فرزند يا پدر خليفه مستقر باشد16.

عناصر و نهاد هاي خلافت قديم:

1.    خليفه: 

 خليفه مهمترين عنصردر ساختار نظام سياسي قديم اهل سنت است. به اعتقاد اهل سنت ، خليفه ، همان طوريكه در تعريف آن گذشت،كسي است كه به نيابت از پيامبر، حراست و نگه باني از دين و سياست دنيايي جامعه اسلامي را بر عهده دارد. بنابر اين خليفه در رأس امور و زمام داري جامعة اسلامي قراردارد.

2.    وزارت و وزير: 

 وزارت عالي ترين نهاد اجرايي در خلافت اسلامي است و براي نخستين بار در دوران بني عباس تأسيس شد و وارد انديشه سياسي مسلمانان گرديد17. در تعريف وزارت گفته شده است: نيابت سلطنت و خلافت به كسي كه صاحب ولايت عامه است – خليفه يا سلطان- او رادر رتق و فتق مهمات كشور نائب و جانشين خود نموده و با او در مصالح جامعه مشورت مي كند18.  وزارت در انديشه سياسي اهل سنت به دو نوع تقسيم شده است:               

1)   وزارت تفويضي: 

 در اين نوع وزارت، خليفه تمام يا بخشي از اختيارات خود را به وزير واگذار ميكند، و وي تمام نصب و عزل ها را مستقيماً به عهده دارد و فرمان هاي او احتياج به تأييد مجدد خليفه ندارد19. درواقع، وزير تفويضي، در اختيارات واگذار شده به او اختيار تام و كامل دارد. چنانچه ماوردي هم ميگويد:« در وزارت تفويضي ، به وزير مورد نظر از سوي خليفه اختيارات كامل داده مي شود تا به ادارة امور بپردازد20.

 ۲)   وزارت تنفيذي:

  وزارت تنفيذي بر عكس وزارت تفويضي از اختيارات تام بر خوردار نيست و صرفا مجري دستورات خليفه است. لذا هيچ گونه مسئوليت و مؤاخذه اي هم نخواهد داشت21. ماوردي هم در توضيح وزارت تنفيذي ميگويد: وزير مورد نظر فقط براي هدف يا اهدافي خاص از طرف خليفه انتخاب مي شود و قدرت وي نيز محدود به همان هدف است.22

3.    امارت و امير:

  سومين عنصر ساختاري در خلافت سني ، نهاد امارت است. امير در عرف مسلمانان عبارت از كسي است كه خليفه اورا در شهر يا منطقه اي از بلاد  اسلامي به امارت وحكومت نصب نمايد. پس هرگاه خليفه، اميري را به منطقه يا شهري اعزام نمود، چنين امارتي  گاهي به صورت خاص است. يعني: واگذاري امر خاصي، همچون ادارة امور جنگ ، سياست مردم و حج و گاهي به صورت  عام است ، يعني با ولايت بر جميع امور عمومي و حكومتي يك منطقه يا شهر 23

 امارت عامه خود بر دو نوع تقسيم مي شود:

 الف) امارت استكفايي:

 امير استكفا شخصي واجد صلاحيتي است كه خليفه براي ادارة تمام يا بخشي از امور  يك شهر و منطقه تعيين كرده در حوزة شهر يا منطقه مأموريت خود ولايت عام دارد24. ماوردي در اين باره مي گويد: امير مورد نظر از سوي خليفه برگزيده مي شد و وظايفي چون سازماندهي سپاه، نظارت بر ديوان عدالت ، جمع آوري خراج و صدقات، امامت نماز، راه اندازي كاروان حج را بر عهده مي گرفت25. وي اضافه مي كند كه اگر منطقه وشهري در شرايطي بود كه به دليل هم مرز بودن با كافران يا به هر دليل ديگري در معرض تهاجم دشمن است، وظيفة ديگري به مجموعه وظايف امير اضافه مي شود كه عبارت است از جهاد با دشمن، تقسيم غنايم جنگي بين مجاهدان و ارسال خمس آن براي اهل خمس26.

ب) امارت استيلا:

  امارت استيلا نه با تعيين اختياري خليفه ، بلك از روي اضطرار منعقد مي شود و به اين معني است كه اميري با تكيه بر قدرت نظامي بخشي از سرزمين خليفه را تصرف نموده و خليفه به لحاظ اظطرار سياست و تدبير آن منطقه رابه چنان امير متغلب تفويض كرده است . بدين سان امير استيلا در منطقه نفوذ خود به استبداد و استقلال عمل مي كند و خليفه نيز با اجازه و اذن خود ، موجب مشروعيت اقدامات امير استيلا شده ، در عين حال قوانين شريعت و احكام ديني را نيز حفظ و اجرا مي كند27.

    امارت استيلاي با رشد و سر بر آوردن حكومت هاي نيمه مستقل و مستقل درگوشه وكنار سرزمين هاي اسلامي ، به ويژه مناطق شرقي سرزمين هاي اسلامي، ارتباط مستقيم داشت 28.             ماوردي ، براي اين نوع امارت، مقرراتي را ذكر نموده است كه رعايت آنها، در برگيرندة حقوق جامعه و اجراي احكام اسلامي است. در رأس اين مقررات اين قانون قرار دارد كه امير به قدرت رسيده با يد منصب امامت وخلافت را همچون جانشيني پيامبر(ص) براي خليفة مستقر بپذيرد. همچنين اطاعت مذهبي خود را نسبت به خليفه اعلام كند . توافقهاي منجر به حاكميت ديني رامعتبر بداند، در صورت لزوم به كمك خليفه بشتابد، ماليات هاي شرعي را جمع آوري، مجازاتا هاي شرعي را اجرا و از محرمات اجتناب كند29.

     بنابر اين ، هرگاه  امير استيلا شروط فوق را رعايت مي كرد ، فقيهان سنّي اعطاي فرمان و ا جازة حكومت چنان اميري از جانب خليفه را مشروع و واجب مي دانستند30.

4.    ديوان هاي دولتي:   

ديوان ها چهارمين عنصر ساختاري در خلافت اسلامي محسوب مي شوند. نهاد ديوان از اركان ثابت و دائمي خلافت قديم تلقي مي شود، اما تعداد ديوان ها به تناسب تحولات تاريخي كم و زياد شده و قبض وبسط يا فته اند. نهاد ديوان شامل مجموعه اي از ادارات دولتي است كه در راستاي حفظ حقوق و اجراي سياست هاي عمومي دولت، تأسيس شده فعاليت مي كردند. نام «ديوان» از زبان فار سي گرفته شده است31.

5.    نهاد هاي فضايي:  

يكي ديگر از عناصر ساختاري در خلافت اسلامي، نهاد هاي قضايي بوده است. نهاد هاي قضايي عبارت بودند از:

 الف) ولايت قضا : 

 وظيفه قاضي فصل خصومت بين مردم از طريق حل دعوا و قطع منازعه طرفين، و به طور كلي نظر به مسايل شرعي و قضايي همانند ازدواح، طلاق ، ارث سرپرستي يتيمان و اقامه حدود بوده است32.

ب) نهاد حسبه:

  گسترش دولت اسلامي به همراه شكوفايي اقتصادي و اجتماعي برخي عوارض و ناهنجاري هاي اخلاقي ، اقتصادي و اجتماعي را نيز به تدريج نشان داد. رونق فعاليت هاي تجاري و اجتماعي ، رواج صنايع و حرفه ها، ناهنجاري هايي چون تقلب، غش و حيله وتدليس       در معاملات، احتكار و كم فروشي از يك طرف و بي بندو باري هاي اجتماعي را نيز از طرف ديگر موجب گرديد و انديشمندان و دولت را به تأسيس نهادي براي نظارت بر مقررات و قواعد اجتماعي ناگزير نمود .نهاد حسبه ودر رأس آن محتسب، مأمور نظارت و اجراي اين مقررات و قواعد بود.

     وظيفه حسبه از صدر اسلام وجود داشت و در طول خلافت اموي و عباسي گسترش يافت و به نهاد قدرتمندي مبدل گرديد. گفته مي شودكه وظيفة محتسب در خلافت اموي مراقبت بر فعاليت بازار بود، اما به تدريج چنان گسترش يافت كه تمام حوزه هاي مربوط به امر به معروف و نهي از منكر را فرا گرفت33.

 ج) ولايت مظالم:  

 ولايت مظالم ، وبعد ها ديوان مظالم ، از مهمترين نهاد هاي قضايي در دولت اسلامي بود كه در آن خليفه يا نماينده مقتدر او به شكايات مردم عليه دولت مردان و ظلم هاي آنان رسيدگي مي كرد در زمان پيامبر(ص) خود شخصاً  به شكايات مردم در اين باره رسيدگي مي كرد و حكم صادر مي فرمودند ، امّا در عصر خلفاي راشدين ، در هيچ منبع تاريخي در باره رسيدگي سه خلية نخست به امور مظالم اشاره نشده است، فقط حضرت علي (ع) درخصوص مظالم اقدام مي نمود. در خلافت اموي و عباسي ديوان مظالم به يكي از مؤسسات رسمي قضايي تبديل شد34.

شرايط تعيين خليفه:

     ويژگي ها و شرايطي كه براي احراز خلافت لازم بود، در ميان فقهاي اهل سنت ،اتفاق نظر در اين باره وجود ندارد. و تعداد شرايط و ويژگي ها را هركدام متفاوت ذكر كرده اند. در مجموع اين شرايط وويژگي ها عبارت بودند از : قريشي بودند، بلوغ ،عقل، آزاد بودند (برده نبودن) ، مرد بودن، سلامت اعضاي بدن، شجاعت، توانايي و كفايت براي جنگ ، سياست و اقامة حدود ، عدالت و علم در حد اجتهاد؛ البته برخي ازا ين ويژگي ها در طول دوره هاي زماني ، دچار تغيير و جابه جايي شدند35. به عنوان مثال ، ابن فرّاء، از فقهاي نامي اهل سنت، با استناد به روايتي كه از امام احمد مي آورد، نتيجه ميگيرد، در شرايط كه «غلبه با شمشير» است، ويژگي هاي عدالت ، علم و فضل ساقط مي شود. امام محمد غزالي يكي ديگر از فقها و متفكرين بزرگ اهل سنت ، مجتهد نبودن خليفه را مزيت او ذكر مي كند و دليل آن را نياز خليفه به مشورت با علما مي داند36.

شرايط عزل خليفه:

     بحث غزل خليفه به دليل ناتواني و فقدان شرايط لازم از آغاز در حوزة تفكر و انديشه در نيامد. بعد ها به تدريج نويسندگان و شارحان تحت تأثير شرايط سياسي و حوادث تاريخي ، به يك جمع بندي از ويژگي هايي دست يافتند كه گاه همچون شراي لازم درانتخاب خليفه كارا بود و گاه در نبود آن خليفه از مشروعيت توانايي خلافت ساقط مي شد37. به هر حال ، شرايط و ويژگي هاي عزل خليفه را كه، فقها و انديشمندان مسلمان ذكر نموده اند. مي توان به دو دسته كلي تقسيم نمود:

1.    شرايط اخلاقي و رفتاري خليفه

      رفتاري كه ايمان يا عدالت خليفه را زير سؤال قرار دهد كه مي توان آن را فسق ناشي از شهوت و عقايد شبهه ناك دانست و معيار تشخيص اين عقايد چهار چوبه هاي اعتقادي مورد قبول اهل سنت بود. باقلاني، متفكر سني مذهب، نكات ديگري؛ چون كفر بعد از ايمان، ترك نماز،شهرت بر فسق، تضييع حقوق مردم و تعطيل كردن حدود الهي را اضافه كرده اند . ماوردي «حجر» ؛ يعني تسلط اطرافيان خليفه بر وي به طوري كه آنان حكام واقعي به شمار روند و نيز «قهر»؛ يعني اسارت خليفه در دست دشمنان را هم اضافه مي كند38.

2.    شرايط جسمي:

      نقص در جسم به طوري كه در انجام دادن وظايف مربوط به خلافت يا به طور كلي در ارائه خلافت، مانع ايجاد كند، كه ميتواند مر بوط به حواس يا اعضأ باشد. ماوردي، موارد نقص در حواس را در سه دسته تفكيك مي كند: دستة اوّل؛ نقايصي است كه اثر گذاري  آن بر تداوم خلافت يا قطع آن در بين فقها اختلاف وجود دارد، مانند سنگيني گوش يا گنگي بيان ، دستة دوّم: نقايصي است كه مانع تداوم خلافت است؛مانند زوال عقل و نابينايي. دسته سوم: شامل نقايصي ميشود كه در ايفاي وظايف خلافت، خللي ايجاد نمي كند، مانند فقدان ذائقه.

     موارد نقض در اعضا نيز به سه دسته تقسيم شده است: دسته اوّل نقايصي است كه مانع ادامه خلافت نمي شود؛ مانند ناتواني جنسي. دستة دوّم؛ شامل مواردي است كه در انجام دادن وظايف مربوط به خلافت مؤثر است مانند نداشتن دودست يا دو پا. دستة سوّم ؛نقايصي كه محل اختلاف فقها بوده است ؛همانند نداشتن يك دست و يا يك پا.

      «قلقشندي» يك مورد نادر را نيز اضافه مي كند و آن وجود جانشين ، همانند يا افضل از وي است كه در اين صورت عزل خليفه قابل تصور است39.

وظايف خليفه:

     مهمترين وظايف خليفه، طبق نظر فقهاي اهل سنت، همچون ماوردي، ابن فرّاء وخنجي ،عبارتنداز: حفظ دين، صدور احكام، اجراي حدود ودريافت فيء وصدقات ، توزيع بيت المال، توجه به نصيحت ناصحان، رسيدگي به كار ها و مراقبت در انجام آن ها، پاسداري از مرز هاو جهاد با دشمنان اسلام40. البته وظايف خليفه با ميزان قدرت او ارتباط مستقيم داشت. در ادواري كه نهاد هاي سلطنت تحكيم و تثبيت شده بود، در عمل قدرت خليفه محدود مي شد41. به هر حال ، وظايف ياد شده، در شرايطي بود كه خليفه در حالت مطلوب و قدرتمند قرار داشته باشد؛ امري كه در تاريخ خلافت كمتر مشاهده شده است.ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

 فهرست منابع:

1.      حسن عباسي حسن ، ساختار منطقي انديشه سياسي اسلام، ترجمة مصطفي فضائلي، قم، بوستان كتاب، صفحة  552

2.      همان،صفحة 552

3.      همان، صفحة  554

4.      ابوالحسن ماوردي،الاحكام السلطانيه،به نقل از ، داود فيرحي، نظام سياسي و دولت در اسلام، سمت سوم، 1384، صفحة 33  

5.      قادري، حاتم، انديشه سياسي در اسلام وايران، تهران،سمت، هشتم،1386،صفحة 14

6.      فيرحي، پيشين،صفحة 36

7.      شمس الدين،محمد مهدي، نظام حكومت و مديريت در اسلام، ترجمة مرتضي آيت الله زاده شيرازي ، تهران، دانشگاه تهران،اوّل،1375،صفحة 98

8.      فيرحي، پيشين، صفحة 36

9.      قادري، پيشين ، صفحة  23

10. فيرحي ، داود ، تاريخ تحول دولت در اسلام، قم ،دانشگاه مفيد، سوّم،1388،صفحة154

11. همان، صفحة 154

12. قادري، پيشين،صفحة 24

13. همان، صفحة 26

14. همان،صفحة 26

15. فيرحي، تاريخ تحول دولت در اسلام، پيشين،صفحة 203

16. قادري پيشين، صفحة 32-31

17. فيرحي،نظام سياسي و دولت در اسلام، پيشين،صفحة 104

18. همان، صفحة 105

19. همان،صفحة 105

20. قادري ،پيشين،صفحة 81

21. فيرحي، نظام سياسي و دولت در اسلام،پيشين، صفحة 105

22. قادري ، پيشين،صفحة 81

23. فيرحي، نظام سياسي و دولت در اسلام، پيشين، صفحة 106

24. همان،صفحة 106

25. قادري ، پيشين، صفحة 82

26. فيرحي ، نظام سياسي و دولت در اسلام، پيشين،صفحة 107

27. همان،صفحة 107

28. قادري، پيشين، 82

29. همان، صفحة 82

30. فيرحي، نظام سياسي و دولت در اسلام، پيشن، صفحة 108

31. همان، صفحة 108

32. همان، صفحة 112

33. همان، صفحة 113

34. همان ، صفحة 114

35. نصرتي ، علي اصغر، نظام سياسي اسلام، قم ، نشر هاجر، دوّم، 1384،صفحة 85

36. قادري ، پيشين، صفحة 35

37. همان، صفحة 33

38. نصرتي ، پيشين، صفحة 85

39. همان، صفحة 86

40. همان، صفحة 86

41. قادري، پيشين ، صفحة 36 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:,
ارسال توسط میر محمد حسینی سفیدان جدید

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 172
بازدید کل : 5675
تعداد مطالب : 106
تعداد نظرات : 18
تعداد آنلاین : 1





اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

خدمات وبلاگ نویسان جوان